فرامرز دادرس پس ار فریب دادن هومر آبرامیان و دستیابی و آشنایی با فعالان فرهنگی و سیاسی و بویژه زرتشتیان بوسیله هومر آبرامیان پی به برپایی انجمنی جهانی برای زردشتیان برد و بر پایه همین تنها راه برای نفوذ خود را به این انجمن تغییر دین خود و زردشتی شدنش دانست
از آنجائیکه آگاهی های مناسبی در باره مدیریت کاری و ابراز علاقه شدید برای کمک به برپایی این انجمن از خود نشان داد و همچنین توانسته بود با فریب جامعه زردشتی بصورت رسمی دین خود را عوض کند به آنچه دستگاه امنیت ایران آرزو داشت دست پیدا کرد
فرامرز دادرس نه تنها بعنوان فعال فرهنگی توانسته بود به تشکیلات و ارتباطات بنیاد فرهنگ ایران دست یابد و همچنین بدلیل عنوان کردن مامور امنیتی در زمان شاه توانسته بود برای خود وجهه آبرومندی ایجاد کند راه را برای دستیابی و ضربه زدن به انجمنی که در راه سازماندهی زردشتیان جهان که بی شک نمیتوانست بی تاثیر در باره ایران نباشد پیدا کرد و همچنین با نیروهای سیاسی و نویسندگان ضد اسلامی هم نیز در ارتباط قرار گرفت
در بیانیه شماره دوم بنیاد فرهنگ ایران که سرپرستی آنرا هومر آبرامیان دارد به روشنی به این نیت ناپاک فرامرز دادرس و دستگاه امنیتی ایران پی میبریم
این اطلاعیه در سال 2007 به انتشار رسیده و نشان از آن دارد که فرامرز دادرس در سال 2006 در مراسم رسمی دین خود را به زردشتی تغییر داده
بخشی از متن بیانیه بنیاد فرهنگ ایران
فرامرز دادرس در سال گذشته خود را دوستدار آیین زرتشت نشان داد و بدست یکی از موبدان جوان و خوشنام در اروپا سدره پوشی کرد و توانست به همان ترتیب که به بنیاد فرهنگ ایراننزدیک شده بود به انجمن جهانی زرتشتان نیز راه یافته و به دبیری این انجمن برگزیده شود.
خوشبختانه دیری نپایید که چهره ی راستین او از زیر رُخَک دیده شد و بسیاری از هموندان انجمن به آرمانهای پلید او پی بردند.
او که با آهنگی شوم به این انجمن پیوسته بود هنگامی که خود را در رسیدن به آن آرمانهای پلید ناکام یافت به کینه جویی برخاست و در این راستا از هیچ گونه فرومایگی خود داری نکرد.
در گامه نخست کوشید تا هموندان و گروه سرپرستی را نسبت به یکدگر بدبین کرده و با از میان برداشتن زمینه های همدلی و هم مهری این انجمن نو پا را از فراپویی باز دارد، ولی هنگامی که چهره اش از پشت رخُک بیرون افتاد، دیوانه وار بگِرد خود چرخید وبه پیروی از برنامه سازان « هویت » در سیمای جمهوری اسلامی، کوشید تا زرداب خود را بالا بیاورد و بر پیکر این و آن بیفشاند.
دراین آشوبگریهای دُژمنشانه فراموش کرد که در کارهای سازمانی و اداری « دبیر» به کسی گفته می شود که یاد داشت بر می دارد و منشی گری می کند، و« مدیر» به کسی گفته می شود که سازمان یا انجمنی را سرپرستی می کند، از اینرو بدون نگرش به چم این واژه ها از پایگاه « دبیری» ناگهان به جایگاه «مدیری» فراز آمد و تنی چند از هموندان، و از آن میان بنیاد گذار انجمن جهانی زرتشتیان را از انجمن بیرون انداخت!!... و دریک گفتگوی ساختگی با رادیو پارس گفت :
من بناچار این چهار تن را که با کردار و گفتار نادرست خود انجمن را دچار دشواری کرده بودند!! از کار بر کنار و اخراج کردم!!.
ولی شوربختانه به این اخراج!! هم بسنده نکرد بلکه کوشید تا بنیاد گذار این انجمن را که یکی از چهره های بسیار درخشان و سرشناس ایرانی است و نامی بزرگ در میهن پرستی - فرهنگ دوستی – و زرتشت شناسی دارد، و با هزینه کردن بخش بزرگی از زمان، و بخش بزرگتری از دارایی و دانشِ خود، نخستین سنگ بنای انجمن جهانی زرتشتیان را پی گذاشته بود بد نام کرده و بالای بلندش را به لجن های برآمده از روان پلید خود بیالاید.
او دانسته بود که بزودی از بنیاد فرهنگ ایران کنار گذاشته خواهد شد از اینرو تا ژرفای فرو مایگی فرو نشست و در گرماگرم پیروزیهای شادی بخش جنبش گرامیداشت کوروش بزرگ تار نمای بنیاد فرهنگ ایران را دزدید و کوشید تا کارگزاران این بنیاد را به جنگ با آسیابهای بادی بکشاند تا از کار و کوشش باز بمانند و هر روز بگونه ای پاسخگوی یاوه پردازیهای او شوند!!.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر